𝒘𝒐𝒓𝒍𝒅 𝒐𝒇 𝒈𝒓𝒊𝒆𝒇

𝒘𝒐𝒓𝒍𝒅 𝒐𝒇 𝒈𝒓𝒊𝒆𝒇

ـבُختـر بوבט زیباترین #غََم בنیاست :) وبلاگے با پست ها و حس آرامش بخش، هرچنـב בرבناڪ و پربغض 🖤! با ما همرا باشیـב ✩♡

وابسته نباش... :)

07:33 1402/12/12 - 𝚂𝚊𝚕𝚒𝚗𝚎 Ƭ^Ƭ

خیلی به چیزی وابسته نباش؛
فرض کن آنچه در اختیار داری چیزی است که جهان به طور موقت به تو داده است و میتواند در یک چشم بر هم زدن آن را یا حتى بیشتر از آن را از تو پس بگیرد.

- رولف‌ دوبلی 

- هنر شفاف‌ اندیشیدن

نگو «نه»

21:44 1402/12/4 - . 𝓶𝓪𝓼𝓾𝓶𝓮𝓱.

یه بازی ✨🥺

هرچی میگم بگو «نه» 

عاشق زندگی ...

میخوای زنده بمونی...

میخوای تسلیم بشی ...

میخوای هرکی که پشت سرت شررور گفتی ساکت وایسای... 

میخوای نجنگی ... 

دوسش داری ...

خودت رو میگم دوسش داری ...

پس بلند شو بساز همه چی که خراب شده پاشو دیگه برای من «نه» نیار همشون همشون «آره» هست 🙂

 

تا ابد...

18:39 1402/11/30 - 𝚂𝚊𝚕𝚒𝚗𝚎 Ƭ^Ƭ

شاید بتوان گفت زودرنجم، احساساتم به این راحتی‌ها تغییر نمی‌کند ولی عقیده‌ام تغییر می‌کند و اگر عقیده‌ام نسبت به کسی تغییر کند تا ابد تغییر می‌کند.‌

- غرور و تعصب

- جین آستین
 

روزت‌مبارک:)

04:19 1402/11/6 - off

دخترها بی دلیل "بابائی" نشده اند...! 

دخترها خوب می دانند هربار که دلشان از نامردی های دنیا بگیرد؛ دستی ایمن و مردانه، "به دور از جنس نیاز" روی سرشان نوازش می شود... :) 🖤 ! 

دستی که جز عشق، عطر دیگری ندارد! 

دخترها خوب می دانند قبل از تاریکی هوا برگرد! نهایت عشق مردی به نام پدر است! 

مرد زندگی من، پدر جان، بابایی مهربون و نازم، مرسی که هستی... اولین دلخوشی دنیای ویران شده من :) روزت هزاران بار مبارک! 

تنها کسی که مرا درک کرد... از غم ها گذراند و در شادی ها نشاند، و صدای خنده اش، آهنگ زندگی من و نور امید چشمان خسته اش، روشنایی شب های تاریکم بود... تو بودی که ثابت کردی فرشته ها هم می توانند مرد باشند! 

عاشقتم من، تا عمر دارم:) 

Runaway

22:41 1402/11/4 - 𝖭𝖾𝗀𝖺𝗋𓈒𓏸

I was listening to the ocean

I saw a face in the sand

But when I picked it up

Then it vanished away from my hands, gone

I had a dream I was seven

Climbing my way in a tree

 l saw a piece of heaven

Waiting in patience for me, down

And I was running far away

Would I run off the world someday?

Nobody knows, nobody knows

And I was dancing in the rain

I felt alive and I can’t complain

But now take me home

Take me home where I belong

I can’t take it anymore

I was painting a picture

The picture was a painting of you

And for a moment I thought you were here

But then again, it wasn’t true, gone

And all this time I have been lying

Oh, lying in secret to myself

l’ve been putting sorrow on the farthest place  .... on my shelf

 

بچگی...

20:01 1402/11/3 - 𝖭𝖾𝗀𝖺𝗋𓈒𓏸

دیدین اکثر بچه ها بزرگ شدنو دوس دارن؟ 

ولی وقتی بزرگ شدن مث من درد میکشن؟:) 

بچگی چیزیه که دردا رو میبره عقب

و بزرگی جلو

به این دلیله که ادمایی همسن پدر و مادرتون دوس دارن برگردن به بچگی:) 

بچه ها وقتی بزرگ بشن مث من میگن: چرا بزرگی رو دوس داشتم؟:) 

این زمانه که انقد زود میگذره

این زمانه که میگذره و مارو بزرگ میکنه:) 

اگه بخوای برگردی به بچگی، کاریش نمیشه کرد💔:) 

آقای قاضی!

12:34 1402/10/29 - 𝚂𝚊𝚕𝚒𝚗𝚎 Ƭ^Ƭ

آقای قاضی می‌خوام یه اعترافی کنم! 
راستش بخوای ما نمی‌خواستیم عاشق بشیم، آخه شنیده بودم می‌گفتند:«عشق خیلی درد داره.» منم که کل زندگیم تا دلت بخواد درد و نشدن و رفتن بود، دیگه گنجایش این یکی نداشتم. 
ولی از یه تراپی شنیدم که گفت:«هیچ اتفاقی اتفاقی، اتفاق نمی‌افته!» 
اما دروغ می‌گفت آقاضی. اینا همش الکی بود، ما چشم وا کردیم یهو دیدیم همین‌طور اومد تو زندگیمون، دقیقا اتفاقی پاش گذاشت وسط قلبم. اصلا نمی‌دونم چی بود، از کجا اومد، چی چی گفت، چیکا کرد که شد دلیل محکمم برای زندگی، کلا آتیش به خَرمَنِ دلمون زد... 
بهش گفتم:«دلبر؛ نریا، تو عاشقی بهم یاد دادی، نباشی بی‌تو بودن بلد نیستما!» 
گفت:«نه، تو وجودمی، نفسامی، زندگیمی...» 
منم باور کردم، دلم قرص شد. شبیه رنگین‌کمونی شده بودم که بعد از یه بارون حسابی میاد وسط آسمون. 
اما بالا غیرتاً؛ آقای قاضی! 
حکم کسی که تورو عاشق می‌کنه و بعد میره، چیه؟ خدایی حکم کسی روح و قلب و روانت و بهش دادی و اون الان در برابر تمام حرفات سکوت می‌کنه چیه؟ 
خوب می‌دونست که دلم بندِ دلشِ، می‌دونست در برابرش نمی‌تونم آروم و قرار داشته باشم، می‌دونست با جانم گفتناش و جون می‌ده به تک‌تک سلولای بدنم... 
دلبر ما می‌‌دونست من عاشق نوتیف پیامشم، فهمیده بود وقتی باهاش حرف میزنم از ته دل می‌خندم. 
تازه، یه چیز بدتر؛ اون خبر داشت من عاشق صداشم، باهاش نفس می‌کشم! 
آقای قاضی، اصلا من یه اعتراضی دارم! 
دلبر ما همه اینا رو بلد بود اما این دَم آخری درست جواب پیاممون نمی‌داد، زنگ می‌زدم ولی فقط آهنگ پیشوازش تو گوشم پخش می‌شد، از همه بدتر وقتی صداش کردم و گفتم دوست دارم دیگه نگفتم:«جانم، منم خیلی دوست دارم.» گفت:«بله...» 
حالا من شاکیم، باید چیکار کنم؟ فقط نگو اعتراض وارد نیست که ما عاشقیم؛ عاشقان را فقط جان گفتن معشوق جان باشد همین. 
آقای قاضی اصلا شده خودت تا حالا نَسَخ باشی؟ 
نسخ صداش، نگاهش، لبخندش، وجودش و...
شده؟ خیلی بده‌ها، کل وجودت درد می‌گیره. بعد حالا فکر کن بهش زنگ می‌زنی بازم فقط تو گوشت آهنگ پیشواز گرشا رضایی می‌خونه، اونجایی که میگه:«دل من تنگ شده، تو دلم جنگ شده، کاش بدونم اون کجا رفتهِ؟» 
دقیقا منو میگه و کاش واقعا می‌دونستم، کاش واقعا می‌فهمید که چقدر دلم لک زده برای یه دقیقه، شنیدن صداش. 
حالا تو بگو آقای قاضی؛ حکم این همه دلتنگی و نبودنش، چیه؟ 
ما تا به چشماش خیره شدیم تو گفتی:«ممنوعه است، نباید بهش زل می‌زدی الانم حکمش حبس ابد تو این عشقِ.» باشه، من حاضرم تا ابد پای این عشقِ بمونم، گِله‌ای نیست! 
اما میشه بگی حکم اونی که منو عاشق خودش کرد بعدم سکوت کر، چیه؟ 
 

به قلم محدثه🌱
±آقای قاضی

***

از متنش انقدری خوشم اومد که گفتم بگذارم شما هم بخونید 

منبع: از دست رفته:)

برابری؟

13:56 1402/10/25 - 𝚂𝚊𝚕𝚒𝚗𝚎 Ƭ^Ƭ

یک واقعیت تلخ اینکه هیچ کس با هیچ کسی برابر نیست. هر کسی تو یک خانواده‌ای به دنیا میاد و زندگی می‌کنه و چیز های که یاد می‌گیره یک چیزه...

واضح ترین مثال هم: زندگی بچه‌ای که از خانواده فقیر هست قطعا با یکی از خانواده پولدار برابر نیست! هر چقدر هم که زور بزنی نمیشه، شاید یکی دو تا بشه ولی همه که مثل هم برابر نمیشن! ظاهر و باطن، هر دو با هم از زمین تا آسمون فرق می‌کنه!

خیلی ها این تفاوت ها رو نادیده می‌گیرند و آشوب میشه... حالا من با آشوب کار ندارم... میگم بپذیر که این تیکه فرق داره و مثل هیچ کس نمیشه، ولی روی همون گیر نکن!

قبول کن که فقیری یا بیماری یا یک ضعفی داری، یا کلی ترش مثل بقیه نیستی (که این هم ماجراش جداست) ، ولی نگو که من تا آخرش این هستم! روش گیر نکن و سر همون یک کلمه زندگیت رو محدود نکن. آدما متغیرند و متغیر می‌تونه هر عددی حتی صفر رو به خودش بگیره...

اینجاست که میگم عدالت بهترهه:) ولی نه این چیز هایی که همه جا مشهور شده و هر گردی هم گردو نیست!